پیشگفتار
دانشجو، زبده و عصارهی تواناییهای یک ملّت است چون جوان است و عالم است و آیندهدار است و آیندهی مملکت دست او است[۱]. شما دانشجویان در شمار برترین امیدهای آیندهی کشور هستید[۲].
امام خامنهای (مدظلهالعالی)
راحت و خودمانی مینویسم، چون حرفهایی است از جنس احساسهای عمیق اجتماعی. از آن حرفها که پشتوانهاش، افتخار است و حس غرور رقم میزند از ارتباط با انسانهایی که بابت حضور و وجودشان، خداوند متعال را شکر میکنیم. مقصد حرفم، دانشجو است؛ قشر بزرگی که اگر جایگاهش را در عصر معاصر کشور عزیزمان مرور کنیم، آن را نمییابیم مگر در نوک پیکان تحولات عظیم و نقاط عطف تاریخی میهن و ملتمان. جامعهای که همیشه بهواسطهی برخورداری همزمان از دو ویژگی بیبدیل علم و ایمان، با هیچ کدام از دیگر اقشار گرامی کشور قابل جایگزینی نیست. عموماً هم وقتی پای حرف افراد مختلف مینشینیم، بهترین -یا دستکم یکی از بهترین- ایام زندگیشان را دوران دانشجویی میدانند و از فعالیتهای آن دوران با شور و افتخار یاد میکنند.
معلوم است که اگر قرار باشد اثرگذاریهای گسترده، دقیق و زودهنگام در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و … در سطح کشور و حتی فراتر از آن حاصل شود؛ همواره اولین گزینه برای تحقق آن – و البته برخی اوقات تنها گزینهی مناسب و توانمند- جامعهی دانشجویی است. این است که معتقدیم «جامعهی دانشجویی، جامعهی پیشتاز و تحولآفرین» است.
پس از سمت دیگر اگر بگویم «گروه عظیمی که اگر در سطح ملی اشتباه عمل کند، میتواند حتی تمام کشور را دچار خسارت بزرگ نماید، جامعهی دانشجویی است» ادعای بیهوده و گزاف نیست. اگر بخواهم این توان تحولآفرینی در جامعهی دانشجویی را به چیزی تشبیه کنم، شاید قدرت هستهای مثال خوبی باشد؛ قدرتی بیبدیل، بسیار پر انرژی، زودبازده، متحولکننده و دارای فرایندی دقیق و حساب شده برای حصول نتیجه. دقیقاً تمامی ویژگیهایی که جامعهی دانشجویی دارد. برای همین است که اگر قدرت هستهای در مسیر آبادانی و پیشرفت قرار نگیرد و از آن برای تخریب استفاده شود، تقریباً هیچ معادل و همطرازی ندارد.
جایگاه جامعهی دانشجو
به من بگو برای آیندهی کشور چه برنامهای داری، تا به تو بگویم که چگونه آن را از طریق توان عظیم جامعهی دانشجویی میتوان محقق ساخت.
از زمانی که دانشجوییام شروع شد، تا امروز که اکثر وقت و فعالیتهایم در فضای دانشگاهها و همراه دانشجویان عزیز بهثمر مینشیند؛ باور همیشگی داشتم و دارم به ظرفیتی که در جامعهی دانشجویی کشور وجود دارد. ظرفیتی که بخشی از آن به فعلیت رسیده و باید تلاش کنیم تا تمام آن فعال و اثرگذار گردد. اگر این باور در من نبود، بیشترین زمانم به فضای دانشگاهی و همراهی با دانشجوها اختصاص نداشت. آنقدر که از زمانهای استراحت بین تدریسهای کلاسی گرفته تا حتی صرف غذا در سلف دانشجویی و … برنامهی همیشگی و ثابت من هست.
اعتقادم این است که اگر دانشجو بودن هر کدام از ما از آغاز تحصیل در دانشگاه آغاز میشود، اما پایان آن تا آخر عمر ادامه مییابد و باید اینطور باشد. تصور استادی که دیگر دانشجو نیست، مسئولی که دیگر دانشجو نیست، فعال فرهنگی که دیگر دانشجو نیست، دانشمندی که دیگر دانشجو نیست و سایر نقشهای اجتماعی که خود را در ایام «پسا دانشجویی» تصور میکنند، یک آسیب جدی است. نه اینکه منظورم از «همیشه دانشجو بودن» صرفاً از جنبهی «ز گهواره تا گور دانش بجوی» باشد؛ بلکه فراتر از آموزشپذیری و دانشافزاییِ همیشگی و مستمر، حفظ خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری دانشجو بهصورت مادامالعمر مورد تأکیدم است؛ یعنی:
- همیشه دغدغهمند،
- همیشه بهدنبال مطالبهی آنچه صحیح و حق است،
- همیشه یادگیرنده و یاددهنده،
- همیشه نقطهی مقابل بیتفاوتی نسبت به وضعیت کشور و ملت،
- همیشه تحولآفرین،
- همیشه امیدآفرین،
- همیشه بیدارکننده و هشیارگر کشور و مردم،
- همیشه نوکپیکان جریانات و فرایندهای مهم، اثرگذار و راهبردی،
- همیشه چشمبینا و رصدگر کشور،
- همیشه آرمانگرایِ واقعیتنگر،
- همیشه صریح، صادق و قاطع،
- همیشه بهدور از محافظهکاری،
- همیشه ایستاده بهپای ارزشها،
حتی خود دانشجو هم بدون ویژگیهای دانشجویی، خنثی و منفعل و بلاتکلیف است.
بازهم اگر کسی شک دارد آنچه وصف میکنم «خودِ حقیقت» است؛ گذری کند بر تاریخ کشور و جایگاه و نقش بیبدیلی که در برهههای مختلف زمانی و در سربزنگاهها، دانشجویان انجام دادند و مسیر تاریخ را تعیین کردند. از همین ۱۶ آذر بهعنوان نماد ماندگار تحولآفرینی و مبارزه با ظلم که حاصل تشخیص صحیح و اقدام بههنگام دانشجو است گرفته تا سایر رخدادهایی که سرنوشت کشور و ملتمان با آنها پیوند خورده است.
و باز هم اگر کسی دچار شک است که با اغراق نوشتهام، سری بزند به تعابیر بلند و دقیقی که بزرگان کشورمان در توصیف جامعهی دانشجویی کشور مطرح کردهاند. از همان جنس توصیفهایی که حرفهایم را با آن آغاز کردم. از همان توصیفهای نابِ بهشتیگونه که گفت «دانشجو، مؤذن جامعه است؛ اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود»[۳].
و اگر همچنان نیز یقین حاصل نشد، بهترین کار این است که دستکم برای مدتی، میان دانشجوها زندگی کنید، با آنها باشید، از همراهی در جدیترین کارهایشان تا اوقات فراغتشان. و چه راهی برای کسب یقین، بهتر از شهود و تجربهی مستقیم؟
خوب، که سرانجام؟
میگویند: «دانشجوی معترض یا دانشجوی اغتشاشگر؟»
میگویم: «از بدیهیات منطق این است که جمع نقیضین محال است».
بله! این یک پاسخ جدی و قطعی است! چطور میشود کسی در کسوت دانشجو باشد و التهاب و خسارت را برای جامعه و مردم خودش رقم بزند؟ چطور میتوان دانشجو بود اما بر خلاف مشی و مرام دانشجویی؟
میگویند پس مگر میشود دانشجو اعتراض نکند؟! و پاسخم این است دانشجویی که معترض نباشد به اشتباهات، کاستیها، فساد و ناکارآمدیها و مسیر اصلاح را دنبال نکنید، اصلاً دانشجو نیست! اما مگر پاسخ درخور و مناسب برای رفع ناکارآمدی و اشکالات، میتواند ایجاد اختلال و اشکال بزرگتر باشد؟! میان اعتراض و اغتشاش، فاصلهای است به مقدار بینهایت.
من شهر به شهر دیدم و تجربه کردم در این ایام، از تهران و قم و کاشان، تا سبزوار و زابل و زاهدان و … که وقتی با جامعهی دانشجویی و تشکلهای مختلف و فعال آن علیرغم تفاوتهای دلچسب و جذاب قومی، مذهبی، فکری و نگرشی؛ با گرمی و بههمراه ادله و مستندات صحبت میکنیم، کسی در فهم و درک موضوع، تقریباً یارای همراهی و همپایی با دانشجویان را ندارد. منتها کوتاهی ما این بوده که ارتباط خود با دانشجو را صرفاً در ساعات مقرر آموزش رسمی و فقط در حوزهی موضوعات درسی تعریف کردیم و فراموشمان شد دانشجوی امروز، آینهی شفاف و صادقانهای است از عملکرد فکری، علمی و رفتاری خودمان!
و آیا تصور میکنیم دشمنی که همیشه در دشمنی کردن با کشور عزیز و ملت پرافتخارمان، از هیچ طرح و برنامه و خباثتی دریغ نکرده و کم نگذاشته؛ به گوهر عظیمِ جامعهی دانشجویی که منشأ عموم تحولات کشور است، طمع نمیکند و در غفلت ما به سراغ جهتدهی به ذهن و فکر دانشجو نمیآید؟!
اگر امروز دانشجوی دغدغهمند، گاهی دچار خطای ادراکی و شناختی در تحلیل موضوعات میشود و بعضاً با دریافت اطلاعات غلط و دارای سوگیری، مسیر اشتباه را در پیش میگیرد؛ اول از خود بپرسیم کجا موضوعات را تبیین کردهایم و فضای ذهنی و شناختی باز و کاملاً آماده و چابک فراهم نمودیم که امروز انتظار انتخاب کاملاً درست و بدون خطا داریم؟ از خود بپرسیم چقدر خارج از روال بروکراسی آموزشی، با دانشجوها رفاقت کردهایم که امروز انتظار داشته باشیم بهراحتی حرف دلشان را بیان کنند؟
من تجربه کردم و پیشنهاد میکنم همهی مسئولان محترم –خصوصاً اساتید گرامی و عزیزانی که در نظام آموزشی کشور نقش و جایگاه دارند- اگر تاکنون صرفاً در حد ارتباطات رسمی با دانشجو مرتبط بودهاند؛ اکنون کمی رفاقت، صمیمیت و صحبت فراتر از درس را چاشنی تلاشها و زحمات همیشگیشان کنند تا ادعای بنده را در حدأقل زمان، شخصاً تجربه نمایند.
و بینهایت بار، شکر خداوند متعال که سطح فهم علمی و اخلاقی جامعهی دانشجویی کشور از سویی و میزان هماهنگی و بروز شدنشان با مسائل ملی و فراملی از سوی دیگر آنقدر بالا است که حتی وسط معرکه هم «میشنوند، فکر میکنند، و اصلاح خود و جامعه را در پیش میگیرند» و یقین بدانیم که نسبت به این نعمت عظیمِ سرمایهی انسانی کشور؛ در پیشگاه خداوند متعال، ملت عزیزمان و تاریخ پرشکوهمان باید پاسخگو باشیم.
محمدعلی شکوهیانراد
- پژوهشگر ارشد آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران
- مدرس دانشگاه تهران
آذر ۱۴۰۱ ه.ش
[۱] بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، ۱۲ تیر ۱۳۹۵
[۲] پیام به نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، ۲۲ دی ۱۳۹۷
[۳] «دانشجوی آتش به اختیار، همان مؤذن جامعه است»، پایگاه اطلاعرسانی دانا، ۷/۴/۱۳۹۶، پیوند https://dana.ir/News/1137799.html